این شعرو الان گوش دادم خیلی قشنگ بود گفتم واستون بزارم.شعری به نام مادرای شهدای گمنام
===
30 ساله اطاقتو دست نزده
قفس قناری هاتون دون میده
قابای عکستو دستمال میکشه
چینای پیشنونیشو نشون میده
از امامزاده که بر میگرده
شاخه گل تو لیوان آب میزاره
سفرشو پهن میکنه تو ایوون و
واسه تو هم یه بشقاب میزاره
زنگ خونشو که هربار میزنن
پیره.اما یهو پر در میاره
30 ساله چادرشو سر میکنه
30 ساله چادرشو در میکنه
حیاط خونه رو تا برگردی
با چه ذوقی چراغون کرده واست
دیشبم نبودی رفت خونه بخت
دختری را که نشون کرده واست
پیرزن میدونه برمیگردی
خونرو پر میکنی با خنده هات
همینه که تو محل میپیچه
جمعه شبها عطر آش پشت پات
یه غمایی توی این دنیا هست
دلو کوره چشو دریا میکنه
جیگر مادرا تاول میزنه
کمر باباهارو تا میکنه
پهلوونای محله رفتن و
مادر موندن و کوه خاطرات
اونا که توی بهشتن اما
طول عمر مادراشون صلوات